دختری به کوروش کبیر گفت :
من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم
لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست
و اکنون در پشت سر شما ایستاده است
دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛
کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی
خدایا شکرت
بابت همه داشته هام و همه نداشته هام که تو صلاح دونستی
خدایا شکرت
بابت همه خوبی ها و مهربونی هات
می خوام با صدای بلند داد بزنم
از قلب هایی که لمسشان کردیم هیچ وقت پاک نمی شود .
زنها _ چارلز بوکوفسکی
هر بار دیر بود !...
هوشنگ ابتهاج
با خودش گفت: هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود!
هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم! این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود!
اوکی امروز دم اسبی میبندم! همین کار رو کرد و خیلی بهش میو...مد!
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد: ایول!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
.........
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ...
هر کسی داره با زندگیش میجنگه ...
پس سعی کن با مشکلاتت کنار بیایی ... !
نمیدانــــم چه میخواهـــم بگــــویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس بازست و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانــــم چه میخواهـــم بگــــویم
غمی در استخـــوانم میگدازد
خیــال ناشناسی آشنا رنگ
گهی میســــوزدم گــه می نوازد
درون سینه ام دردی است خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی اشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه میخواهــم بگـــویم
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است.
رفته و چقدر زود از یاد برده که
نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست
که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست
و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و
صبوری کند.
تا از یاد ببرد صاحبش را.
تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند.
و فراموش کند که روزی کسی بود
که برایش زندگی بود.
کسانی که به من می گویند تو به جهنم می روی و ما به بهشت،
مرا خوشحال می کنند.
چون مطمئن می شوم که با آن ها به یک جا
نمی روم !فکر کنم که مرده ام من
موهایم دیگر بلند نمی شود
پلکهایم نمی پرد
قلبم تیر نمی کشد
دلم شور نمی زند
نگاهت که می کنم
چیزی مرا از " نداشـتـن " ها جدا می کند
با تـــو که می خـندم
قفل های این روزها باز می شوند
در تـــو كه می میرم
جاودانگی ، ترانه ی مرغان خوشخوان روزگارم می شود
چه خوش اتفاقی ست
بــا تـــو بــودن
عاشقانه که صدایم می کنی
نامم دل انگیــزترین آوای دنیــا را به خود می گیرد
...
تمام غصه ها دقیقا" از همان جایی آغاز می شوند
که ترازو بر می داری
می افتی به جان دوست داشتنت !
اندازه می گیری
حساب و کتاب می کنی
مقایسه می کنی
...
اغلب فکر می کنیم اینکه به یاد کسی هستیم منتی است بر گردن آن شخص
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه ما
به یاد ماندنی بودن بسیار مهم تر از به یاد بودن است
به یادتم خوب ِ من
با تو پرندگان را تماشا می کنم
با تو زیر سایه ی درخت می نشینم
با تو
تمام خستگی هایم را از تن بیرون می کنم
حتی بر زانوان تو به خواب می روم
...
دستاشو مشت کـرده بود...
پرسـیدم توي مشتت چـیه؟!
گفت : خودتـ نگـاه کن
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم...
توی دستاش چیزی نبود!!!
گفتم : چیزی نیست کـه...!
دستامــو که توی دستاش بود فشـــرد و گفت:
نبــود...ولی "حــالا هست"!
♥آرزوهــایت را یکجــا یادداشت کن♥
♠و یـکــی یـکــی از خـُـدا بخـواه♠
♣خـُــــدا یـــــادش نـمـــــی ره♣
♥ولی تــو یـادت می ره کـه♥
♥چیزی که امــروز داری♥
♥آرزوی دیروزت بـوده♥
اول روی این جمله فکر کن
شاید نوری را روشن کنی
که خاموش کردن آن
به خاموش شدن او ختم شود ......
من چه ساده لوحانه بال بال زدن هایت را میان بازوانم باور کرده بودم...
نمیدانستم تمرین پریدن به هوای دیگریست....
چه احساس قشنگیه .. وقتی وجود عزیزی رو کنارت حس کنی
دستاشو تو دستت بگیری
باهاش قدم بزنی
صداش رو بشنوی
بودن اش رو در کنارت لمس کنی
......
چه احساس نازنین و شیرینیه ..... روبه رو با کسی که دوسش داری بشینی
چشاش رو نگاه کنی ..
تا عمق وجودت از یه گرمای عجیب آب بشه !!
قلبت پر تپش بشه ... انگار داره از سینه کنده می شه !!
چه احساس عجیبیه ..
وقتی بخوای با انگشتات صورتشو حس کنی
با موهاش بازی کنی
خدای من .. باور کردنی نیست ...
اونی که می خوای .. دوسش داری .... عاشقی ...
کنارت باشه ... باهات باشه .. هم راهت ... هم پات باشه ....
باور کردنی نیست ...
وجودتو حس می کنم ...
ولی پیشم نیست...!!!
خواستم گلــــــــــــــــه کنم از نامهـــــــــــــــــربانــــــی هایت . . .
امــــــــــــــــــــــــّـــــــــــــا . . .
خوب کـــــــــه فکـــــــــــــر میکنم . . .
مـــــــــــــــن بی مقدمه عاشق تـــــــــــو شدم . . .
تقصیـــــــــر تــــو نیست . . . اشتبـــــــاه مَـــــن است . . .!
مگر یادت میگذارد که آرام باشم؟
مگر خاطره هایت میگذارند که بی تو زندگی کنم؟
محال است بی تو بودن ، خیال است با تو پر کشیدن...
مگر یادت میگذارد که فراموشت کنم
کاش اینجا همان آغاز بود ، کاش هیچ آغازی پایان نداشت
گرمای تنت بر روی تنم نشسته،
جای بوسه هایت بر روی گونه ام مانده
از وقتی رفتی صدها بار توبه کردم ،
اما باز هم هوس آغوش گرمت را کردم
من عاشق، محکوم به تنهایی ام !
مگر عشقت میگذارد که بی خیالت شوم؟
مگر تو میگذاری....
قسم به چشمانی که از دوری تو سرخ است و نمناک
دوستت دارم
قسم به صدایی که درونش لرزش بغض نهفته است
دوستت دارم
قسم به دستانی که تا به صبح تو را به پروردگار خواهش می کند
دوستت دارم
قسم به پا هایی که جز تو در پی هیچ قدم نمی
گذارند
دوستت دارم
قسم به دلی که از عشقت همواره در تلاطم است
دوستت دارم
قسم به ذهنی که خاطره ات را به قیمت تمام دنیا نمی فروشد
دوستت دارم
و قسم به درختان و گل ها
به عطر دم صبح یاس
به رنگارنگه بال شاپرک ها
و قسم به عشق
می دانم که تو دوستم نداری
و باز هم با آهی از ته دل می گویم :
دوستت دارم
شاعر "محمد خوشقدم"
اول خوب به عکس نگاه کنید ، بعد ببینید که در این عکس بیشتر چهره انسان میبینید یا گرگ ؟؟؟؟
سپس جواب ها را در پایین مشاهده نمایید.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگر چشم شما بیشتر میتواند چهره انسان را ببیند:
شما فرد آرام و لطیفی هستید .
ولی اگر چشم شما روی تصویر گرگ است:
شما فردی با یک زندگی پر تنش و استرس هستید .
نـوازشگــر خوبـي نبــودي...
سفـيـد شـده،
تـار مويـي که قســم خوردي بـا دنيــا
عوضـش نميکنـي...!
لازم نیست انسان بزرگی باشیم ...
انسان که باشیم ،
نهایت بزرگی است . . . !!!
یک آدم هایی هستند که ... وقتی شادی کنارت نیستند ...
چون حسودند .. وقتی غمگینی در آغوشت نمی گیرند ...
چون خوشحالند ... وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند
اما در واقع بی خیال تو هستند... اما ...
... وقتی مشکل دارند با تو خیلی مهربونند ...
خیلی ... اینها "بدبخت ترین" انسانهای روی زمینند...
برای کسی که با میل خودش رفته
یک ثانیه دلتنگی هم حماقته
قاب عکس من ، خنده زیبای عشقم را سالهاست در آغوشت در تمام وجودت نگه داشته ای
جنست از چوب و شیشه است اما آن زمان که صورت زیبایش را از پشت شیشه ات میبینم اتش برجانم میزنی .
شبها که دلتنگی دیوانه ام میکنم باز همین تو همین چوب و شیشه را در آغوش میکشم اتش قلبم را با سردی وجودت کمی سرد میکنم برسینه میفشارمت تا فشار قلبم تسکین یابد ومثل هرشب با اشکهایم تمام شیشه ات را میشویم
او لبخند میزند ومن از دوریش دیوانه میشوم با تمام عشقم لبهای خندانش را که پشت شیشه ات به تماشا گذاشته هزاران بار میبوسم
ای قاب عکس زیبا تو با ارزشترین دارایی منی
شمال یا جنوب
من تورا به هر جهت دوست دارم...
مشتی خاک از کویر
قلبی دیگر قالب بزن
و در سینه ام تعبیه کن
برای عشق تو
یک قلب کافی نیست....
تابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد.
شعر ِشاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد…
و هنوز سر همان چهار راه واکس میزند
کودکی که بهترین سوژه بود
تعداد صفحات : 2